صفحه اصلی / اجتماعی / حکومت قاجار؛ خائن یا خادم ایران؟/ مهم ترین ضعف و برجسته ترین قوت سلسلۀ قجرها

حکومت قاجار؛ خائن یا خادم ایران؟/ مهم ترین ضعف و برجسته ترین قوت سلسلۀ قجرها

حسین نیازبخش-  امروز سالروز انحلال حکومت قاجار است. در این روز، مجلس موسسان رای به خلع احمد شاه از سلطنت و انحلال حکومت قاجاریه بعد از حدود ۱۵۰ سال داد و قدرت را به رضاخان و سلسلۀ پهلوی اعطاء کرد.

در رابطه با نقش سلسله قاجار در تاریخ ایران بحث های فراوانی شده است. غالب مردم و گروهی از مورخان معتقدند حکومت قاجار یکی از ضعیف ترین حکومت های تاریخ ایران بوده است. ضعف اقتصادی و فقر شدید مردم، شکست در جنگ های مختلف، جدا شدن مناطق مهمی از جمله قفقاز، هرات و … از ایران، نفوذ شدید انگلیس و روسیه بر دربار و به خصوص استبداد داخلی و سرکوب آزادی خواهان و روشنفکران همه و همه دلایلی هستند که مخالفان قاجار به آنها استناد کرده و آنها را دلیل ضعف قاجار می دانند.

اگرچه شکی نیست که دلایل فوق درست و قابل اعتناء هستند اما تمام واقعیت را نشان نمی دهند. قاجاریه سراسر ضعف و شکست نبوده است. این حکومت توانست ایران را از خطر نابودی نجات دهد. اگرچه ایران عصر قاجار ایرانی ضعیف است اما در آن دوره، اصل «ایران» به عنوان یک کشور واحد وجود دارد که این امر تا حدی معلول ساختار سیاسی قاجاریه است. مساله این است که غالب مورخان، ایرانِ عصر قاجار را با تحولات وقت دنیا و تغییرات اجتماعی قرن ۲۰ و ۱۹ در ایران و جهان مقایسه می کنند. شکی نیست که از این منظر، قاجاریه یکی از ضعیف ترین حکومت های تاریخ ایران است اما اگر ایران عصر قاجار را با حکومت های قبل از خودش مقایسه کنیم به نتایج مهمی دست می یابیم و متوجه می شویم که قاجاریه آنقدرها هم ضعیف نبوده و حتی از برخی جهات، در مقایسه با صفویه حکومتی بهتر و ساختارمندتر بوده است. 

ایران قبل از قاجاریه به چه شکل بود؟

مهم ترین مزیت قاجاریه بر زندیه، افشاریه و صفویه اصلاح ساختار سیاسی و حکومتی آنها است که از طریق آن توانستند، ایران را در عصر آشوب، زنده و واحد نگه دارند. شاه اسماعیل صفوی سعی داشت از طریق احیای نظام شاهنشاهی ایران باستان و تلفیق و ترکیب آن با مذهب شیعه، ساختار سیاسی نابود شدۀ ایران قدیم را بازسازی کند اما او در این هدف ناکام بود. صفویه فقط نهاد یا جایگاه شاه را بازگرداند. این در حالی است که نهادهایی مانند نهاد وزارت، اشراف، ارتش و … همچنان فراموش شده ماندند. به همین دلیل، نتیجۀ اقدام شاه اسماعیل ایجاد نوعی استبداد فردی بود. شاه صفوی قدرت بلامنازع ایران به حساب می آمد. او در غیاب وزرای مهم و قدرتمند، اشراف و حتی ولیعهد حکومت می کرد. تنها گروهی که قدرت او را محدود می کردند، قزلباشان بودند که اولا آنها نیز با خود درگیری داشتند و ثانیا، در عصر شاه عباس اول نابود شده و به سرحدات تبعید گردیدند.  

اگرچه شاه صفوی دارای قدرت محض بود اما این قدرت تا زمانی معنا داشت که شاه زنده بود. به محض مرگ شاه و انتخاب یکی از شاهزادگان به عنوان شاه جدید، قدرت مطلق به یکی دیگر می رسید. به دلیل نبود نهاد ولایت عهدی، شاهزادگان صفوی رقابت های خونینی با خود و گاه پدرانشان داشتند. آنها می دانستند که پدرشان جانشین مشخصی ندارد و باید شاهزادگان دیگر را بکشند تا به قدرت برسند. به همین دلیل، شاهزاده کشی و گاه جنگ پدر و پسر بر سر قدرت در عصر صفوی بسیار زیاد و شدید بود. شاهان صفوی برای جلوگیری از شورش شاهزادگان آنها را راهی حرمسرا می کردند و این مساله باعث دوری شاهزادگان از سیاست و کشورداری می گردید و ایران آینده را ضعیف و ضعیف تر می کرد. جنگ قدرت  شاهزادگان در عصر افشاریه و زندیه نیز ادامه داشت، تا جایی که به محض مرگ نادرشاه و کریمخان، شاهزادگان به جان هم افتاده و کشور درگیر آشوب چند ساله گردید.

قاجاریه و اصلاح ساختار سیاسی ایران

قاجاریه با دو تغییر سیاسی توانست ایران پرآشوب بعد از صفویه را آرام کند. این دو تغییر بدین قرار هستند: ایجاد نهاد ولایت عهدی و تقویت نهاد وزارت.

پیش از تشریح این دو دلیل باید به این نکته اشاره کنیم که چون صفویه احیاء کنندۀ مقام شاه و تلفیق کنندۀ آن با مذهب شیعه بودند، به نوعی پدران ایران جدید به حساب آمده و از نظر ایرانیان، حق به ارث بردن مقام الهی شاهی را داشتند. به همین دلیل، نادرشاه افشار که قدرت را از شاه تهماسب دوم گرفت و سلسلۀ صفویه را نابود ساخت غاصب به حساب می آمد و سلسله افشاریه بعد از مرگش به سرعت از هم پاشید. کریمخان زند هم ادعای سلطنت نداشت و خود را «وکیل الرعایاء» می دانست. در زمان او، شاه اسماعیل سوم صفوی، شاه بود و حکومت صفوی به شکل صوری قدرت داشت. با روی کار آمدن آقامحمدخان و نابودی کامل نسل شاهان صفوی، شرایط تغییر کرد. آقامحمدخان که مدعی جانشینی و احیای سلطنت صفوی بود با این ادعا که دیگر شاهزادۀ قدرتمندی از نسل صفوی وجود ندارد تاج گذاری کرد. قاجاریه یکی از هفت قبیلۀ قزلباش بودند که شاه اسماعیل اول را به قدرت رساندند. آقامحمدخان از طریق این نسب، مدعی وراثت سلطنت صفوی شد و تبلیغات زیادی روی اتصال سلسله قاجاریه به صفویه کرد. به هر روی، تدبیر او به کار آمد و او توانست سلطنت قاجار را در بین مردم تثبیت کرده و مشروع جلوه دهد.

شاه قاجار بعد از تثبیت قدرت خود دو تغییر سیاسی فوق الذکر را ایجاد کرد تا حکومتش دوام داشته و به مصائب سیاسی عصر صفوی و افشار و زندیه دچار نشود. او که خواجه بود و فرزندی نداشت، یکی از برادرزادگان خود به نام فتحعلی میرزا را ولیعهد خود کرد و تمام برادران و برادرزادگان دیگر خود را کشت تا فتحعلی میرزا بدون رقیب تاج گذاری کند. او بدین طریق، توانست نهاد ولایت عهدی را بعد از سالها فراموشی احیاء کند. این سنت بعدها توسط فتحعلی شاه هم ادامه پیدا کرد و او پسرش عباس میرزا را ولیعهد خود کرد. بعد از جنگ ایران و روسیه و انعقاد قرارداد گلستان و ترکمنچای، روسها متعهد شدند که از ولیعهد ایران حمایت کنند. این تصمیم باعث افزایش قدرت نهاد ولایتعهدی شد، چرا که حالا یک دولت خارجی قدرتمند نیز از آن حمایت می کرد. ولیعهد در پایتخت ساکن نبود و در تبریز می زیست و قدرت و شوکت زیادی در آنجا داشت. این تغییر مکان باعث تثبیت جایگاه او شد و باعث گردید حتی در سالهای ضعف سلسلۀ قاجار، خطر برادرکشی و جنگ داخلی بین شاهزادگان از بین برود. یک نمونۀ مشخص از این ثبات در زمان ولایت عهدی مظفرالدین میرزا خود را نشان داد. او که فردی ساده لوح، مریض احوال و ضعیف بود، در حالی به عنوان ولیعهد قاجار انتخاب شد که برادران قدرتمندی مانند ضل السطان و کامران میرزا داشت که هر کدام دارای ارتش مستقل بوده و می توانستند به راحتی ایران را تصرف کنند اما هرگز جرات درگیری با ولیعهد ضعیف قاجار یا شاه را پیدا نکرده و به جایگاه ولایت عهدی طمع نورزیدند.

اقدام دیگر بنیانگذار سلسله قاجار، تقویت نهاد وزارت بود. تقویت نهاد وزارت باعث شد قدرت اجرایی و مسئولیت های سیاسی و لشکری و کشوری بین شاه و صدراعظم پخش شود و صدر اعظم و طبقۀ وزراء که غالبا سیاستمدارانی زبردست بوده و بر خلاف شاهان درگیر عیش و نوش فراوان هم نبودند، کشور را اداره کنند. نه در عصر صفوی و نه در عصر افشاریه و زندیه، صدراعظم ها و نخست وزیران قدرتمندی به ظهور نرسیدند. کمتر کسی است که نام یکی از وزراء قدرتمند و باسیاست عصر شاهان صفوی یا افشار و زندیه را بداند. این نقیصه آسیب فراوانی به ایران زد. کارها همگی بر دوش شاه افتاد و وزرا نیز که با تملق و پاچه لیسی به قدرت می رسیدند، کاری جز چشم گفتن به فرمایش ملوکانه نداشتند. به همین دلیل، اگر شاهی قدرتمند بود، ایران به قدرت می رسید و اگر شاهی حرم نشین و دور از سیاست بود، ایرانِ محروم از وزیران قدرتمند، به سرعت به سمت سقوط پیش می رفت. آقامحمدخان این نقیصه را از بین برد. او پیش از سلطنت، با حاج ابراهیم خان کلانتر، قدرتمندترین فرد شیراز و یکی از وزرای زندیه متحد شد. این اتحاد باعث شکست لطفعلی خان و قدرت گرفتن آقامحمدخان گردید. بعد از تاج گذاری شاه قاجار، حاج ابراهیم خان کلانتر به عنوان صدراعظم انتخاب شد. او دومین فرد قدرتمند در دوران قاجار بود و قدرتش را تا اوایل سلطنت فتحعلی شاه هم حفظ کرد. قدرت او آنقدر زیاد بود که شاه جدید قاجار ترسید و او را از قدرت خلع و اعدام کرد.

اگرچه حاج ابراهیم خان اعدام شد اما نهاد وزارت همچنان قوی و قدرتمند باقی ماند. بعد از حاج ابراهیم خان کلانتر، وزرای زیادی به قدرت رسیدند که تقریبا همۀ علاقه مندان به تاریخ نامشان را می دانند. قائم مقام فراهانی، حاج میرزا آقاسی، امیرکبیر، میرزا آقاخان نوری، اتابک و… همه و همه از وزرای قدرتمند عصر قاجار بودند. حتی فردی مانند میرزا آقاخان نوری که در ظاهر تفاوتی با وزرای عصر صفوی نداشت و مانند آنها متملق و بله قربان گو بود، بر خلاف وزرای عصر صفوی از قدرت فراوانی برخوردار بود. او توانست از طریق تزریق اعضای خاندانش به ساختار قدرت و در عین حال، نزدیکی به انگلستان به یکی از ارکان اصلی قدرت ایران در عصر قاجار تبدیل شود. این قدرت چنان مهیب بود که ناصرالدین شاه را ترساند و مجبورش کرد حکم عزل و مصادرۀ اموال میرزا آقاخان را امضاء کند.

قاجاریه از طریق اصلاح ساختار سیاسی ایران توانست کشور ایران را در عصری پرآشوب اداره کند. شاهان قاجار از طریق اجرای سیاست ملوک الطوایفی توانستند اداره امور شهرها و روستاها را به حکام محلی بسپارند و اگرچه قدرت نظامی زیادی نداشتند اما توانستند از طریق سیاست خود، مانع از شورش بسیاری از حکام محلی و طوایف و نابودی ایران شوند.

ضعف بزرگ سلسلۀ قاجار چه بود؟

مشکل حکومت قاجار این بود که سعی داشت همچنان به روش سنتی سیاست ورزی کند. اگرچه قاجارها ساختار سیاسی صفوی را اصلاح کردند اما همچنان بر همان روش و نمط سیاست ورزی می کردند. این در حالی بود که هم ایران و هم دنیا وارد دورۀ جدیدی شده بود. روس ها تبدیل به یک امپراتوری غربی شده بودند. انگلستان استعمار خود را  به اوج خود رسانده بود و ملت ها یکی پس از دیگری با مفهوم غرب، مدرنیته، انقلاب صنعتی و … آشنا می شدند. در این شرایط، حکام قاجار نه به نوسازی ارتش روی آوردند، نه سعی کردند در صنعت تحولی ایجاد کنند و نه به مفهوم قانون و قانون ورزی علاقه ای داشتند. تنها امیرکبیر بود که با فهم مفهوم قانون و ایجاد نوعی نظم و دیسیپلین سعی کرد ایران را با مدرنیته و عصر جدید همراه سازد که او هم پس از ۳ سال به دست یکی از شاهان قاجار عزل و کشته شد.

به همین دلیل، ایران عصر قاجار را با نکبت و بدبختی می شناسند اما به نظر می رسد حتی اگر به جای قاجار، صفویه و زندیه و افشاریه هم در راس قدرت بودند باز تحولی شگرف در ساختار سیاسی ایران به وجود نمی آمد. نباید فراموش کرد که شاهان مقتدری چون شاه عباس و نادرشاه اگرچه در زمینۀ نوسازی ارتش و وحدت سیاسی خوب عمل کردند اما هیچ درکی از مدرنیته، انقلاب صنعتی و مفاهیم سیاسی و فلسفی جدیدی که دنیای جدید بر مدار آن می گردید، نداشتند و به همین دلیل، مسیر کلی ایران در عصر آنان فرق زیادی با مسیر ایران عصر قاجار نداشته است.

این مطالب را نیز ببینید!

انقلاب اسلامی ایران چگونه به پیروزی رسید؟

از سال ۴۲ تا ۵۷، اجتماعات بسیاری توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.