صفحه اصلی / اجتماعی / چرا ایران پیشرفت نمی کند؟/ داستان جامعه ترسناک ایرانی؛ وقتی مردم نخبگان را می کشند

چرا ایران پیشرفت نمی کند؟/ داستان جامعه ترسناک ایرانی؛ وقتی مردم نخبگان را می کشند

به گزارش خبر فوری، امروز سالروز فوت علی رضاقلی، جامعه شناس، پژوهشگر و روشنفکر ایرانی است. از این متفکر و جامعه شناس مشهور ایرانی چند اثر علمی و پژوهشی باقی مانده که دو اثر بیش از سایرین مهم هستند.

یکی از این دو اثر کتاب «جامعه شناسی خودکامگی» و دیگری «جامعه شناسی نخبه کشی» است. در این گزارش قصد داریم مروری بر محتوا و حرف اصلی کتاب دوم یعنی «جامعه شناسی نخبه کشی» داشته باشیم. این کتاب در اواسط دهه ۷۰ منتشر شد و باعث توجه جامعه علمی و فرهنگی به رضاقلی گردید.

کتاب به سرعت پرفروش شد و بارها تجدید چاپ گردید. جامعه شناسی نخبه کشی امروز هم یکی از کتب مهم و قابل اعتناء در حوزه جامعه شناسی است و افراد مختلفی آن را می خوانند.

نخبگان به دست مردم کشته می شوند

رضاقلی در «جامعه شناسی نخبه کشی» که آن را در سال ۱۳۷۷ منتشر ساخته، سعی دارد به پرسشی پاسخ دهد که همه روشنفکران معاصر به دنبال پاسخ دادن به آن هستند: «چرا ایران پیشرفت نکرده است؟»

رضا قلی در دهه ای این اثر را نگاشته که ایران در حال تجربه عصر اصلاحات است و بیشتر مردم امیدوارند که ایران بتواند از مشکلات دهه ۶۰ عبور کند. بسیاری امیدوارند که محمد خاتمی مانند یک منجی، ایران را نجات دهد و ایران را به توسعه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی برساند.

رضاقلی بر خلاف معاصرانش معتقد است که این امر شدنی نیست. از نظر او، اصولا پیشرفت و توسعه نه به واسطه نخبه ها بلکه به وسیله جامعه حاصل می شود. او توسعه و پیشرفت «از بالا به پایین» را قبول ندارد و معتقد است برعکس، پیشرفت و توسعه «از پایین به بالا» حاصل می گردد.

درون مایه اصلی کتاب «جامعه شناسی نخبه کشی» بررسی تاریخ ایران بر مبنای گزاره فوق الذکر است. رضاقلی سعی دارد نشان دهد که هرگاه یک نخست‌وزیر یا صدراعظم بزرگ که قدرت ذهن و اراده اش بالاتر از عموم مردم بوده و درکی جامع و کامل از توسعه و پیشرفت داشته به قدرت رسیده و قصد داشته طرح پیشرفت خود را اجرایی کند، نتوانسته به سرمنزل مقصود برسد و در میانه راه کشته یا تبعید شده است. علت این مساله نه ناتوانی این نخبگان سیاسی یا استبداد شاهنشاهی ایران بلکه بدوی بودن ساختار اجتماعی ایران بوده است.

در واقع، از نظر رضاقلی، عاملی که باعث حذف نخبگانی چون امیرکبیر و مصدق شد نه ناصرالدین شاه و محمدرضا شاه بلکه جامعه ایران بوده است.

رضاقلی معتقد است جامعه ایران از زمان حمله مغول به بعد ساختاری بدوی و قبیله ای (ایلیاتی) داشته است. تا عصر جدید، نه شهر مدرنی در ایران یافت می شود و نه اجتماعی ساختارمند و قابل اعتناء دیده می شود. بیشتر مردم در قالب طایفه ها و قبایل زندگی می کنند و ساختار جامعه ایران نیز ایلیاتی است. این ساختار ایلیاتی ذاتا نافی پیشرفت و توسعه است. ساختار ایلیاتی جامعه ایران را مصرف گرا و تنبل بار آورده و این مساله باعث شده مردم مخالف نخبگانی باشند که سعی دارند ایران را به سمت پیشرفت سوق داده و مردم را از نخوت و تنبلی و حاضری خوری خارج کنند. به همین دلیل، مردم شروع به حذف این نخبگان می کنند و ایران را در وضعیت نخوت و توسعه نیافتگی نگه می دارند.

سرنوشت محتوم قائم‌مقام، امیرکبیر و مصدق در جامعه ای منحط

رضاقلی در کتاب «جامعه شناسی نخبه کشی» به زندگی سه نخبه سیاسی می پردازد: قائم مقام فرهانی، امیر کبیر و محمد مصدق.

او معتقد است در میان نخست وزیران ایران تنها این سه هستند که به معنی واقعی نخبه بودند؛ یعنی سعی داشتند ایران را به سمت توسعه اقتصادی و سیاسی سوق داده و از نخوت و مصرف زدگی خارج کنند. بیشتر حجم کتاب به زندگی و فعالیت های سیاسی امیرکبیر اختصاص دارد.

رضاقلی سعی دارد نشان دهد که حتی اگر امیرکبیر در قدرت می ماند و ناصرالدین شاه او را به قتل نمی رساند، باز نمی توانست طرح توسعه خود را اجرایی کند چرا که مردم با طرح های او همراهی نمی کردند. او به سرانجام افرادی اشاره می کند که توسط امیرکبیر به اروپا فرستاده شده و با علوم و فنون جدید آشنا گردیدند. همه این افراد بعد از مرگ امیرکبیر به نقطه صفر بازگشته و شروع به فساد و ارتشاء کردند و کار و توسعه و پیشرفت را فراموش کردند.

رضاقلی مدعی است پس از مرگ امیرکبیر آب از آب تکان نخورد و هیچ کسی معترض نگردید، چرا که هیچ کدام از عوام و خواص موافق طرح های امیرکبیر نبوده و دوست داشتند او هر چه سریعتر عزل و نابود شود. از این روی، می تواند مردم یا به عبارت بهتر، جامعه توسعه نیافته و بدوی ایران را قاتل امیرکبیر دانست.

ماجرای امیرکبیر در مورد قائم مقام فراهانی  و محمد مصدق نیز تکرار شد و این دو نیز به دست جامعه ایلیاتی ایران حذف شدند.

رضاقلی معتقد است مادام که جامعه ایران به صورت آهسته و پیوسته پیشرفت نکند، نخبگان سیاسی و اقتصادی ظهور نخواهند کرد و امیرکبیرها و مصدق ها و قائم مقام ها به دست استبداد حذف خواهند شد. این مساله تا امروز نیز حاکم است. جامعه ایران باید نخبگان خود را به وجود آورد و نه برعکس؛ از این رو تا جامعه به پیشرفت نرسد، افراد بزرگ و نخبه به ظهور نخواهند رسید.

نظر شما چیست؟ در ادامه کامنت بگذارید.

این مطالب را نیز ببینید!

انقلاب اسلامی ایران چگونه به پیروزی رسید؟

از سال ۴۲ تا ۵۷، اجتماعات بسیاری توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.