صفحه اصلی / اجتماعی / خواجه نصیرالدین؛ نابغه ایرانی که سعی کرد اسلامی غیر عربی بسازد/ ایجاد مذهبی علمی؛ پروژه بلندپروازانه خواجه نصیر که شکست خورد

خواجه نصیرالدین؛ نابغه ایرانی که سعی کرد اسلامی غیر عربی بسازد/ ایجاد مذهبی علمی؛ پروژه بلندپروازانه خواجه نصیر که شکست خورد

به گزارش خبر فوری، امروز ۵ اسفند، روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی و روز مهندس است. خواجه نصیرالدین طوسی، متکلم، دانشمند، ریاضی دان، فیلسوف، سیاستمدار و معمار ایرانی قرن هفتم هجری است. او یکی از بزرگترین دانشمندان عصر اسلامی ایران است. تحقیقات او در زمینه نجوم، ریاضیات، منطق، فلسفه، کلام و اخلاق بی بدیل است. اما آنچه در زندگی این دانشمند ایرانی قابل اعتناء و بررسی است، حیات و پروژه فکری است که دنبال می کرده است. این مساله کمتر مورد توجه قرار می گیرد، در حالیکه بیش از هر چیز، زندگی خواجه را قابل اعتناء و جذاب می کند.

«آری» بزرگ خواجه به تغییر بزرگ اجتماعی زمانه اش

خواجه نصیرالدین طوسی از آن دسته دانشمندان و بزرگانی است که با یک تغییر اجتماعی بزرگ مواجه شده و سعی کرد در مقابل این تغییر اجتماعی موضع بگیرد، اما موضعی که او در مقابل این تغییر اجتماعی بزرگ گرفت، بیش از اندازه ساختارشکن و مهم بود. تغییر اجتماعی عصر خواجه نصیرالدین طوسی پایان تمدن ۵۰۰ ساله اسلامی، تحت لوای خلافت عباسی در بغداد، بود. در عصر خواجه نصیر، مغولان از شرق به مرزهای امپراتوری اسلامی حمله کرده و شهرها را یکی پس از دیگری فتح می کردند. از آن سو، صلیبیون مسیحی به مرزهای غربی حمله کرده و شهرهای ساحلی مدیترانه و بخش هایی از آسیای صغیر را در کنترل خود گرفتند. بغداد، به عنوان مرکز سیاسی – معنوی جهان اسلامی روز به روز ضعیف تر می شد، ایالات و مناطق مختلف، یکی پس از دیگری از کنترل عباسیان خارج می شدند. از آن سو، اندیشه خلافت رو به افول بود، اخلاق سنتی جهان عصر عباسی سقوط می کرد، مذاهب فقهی رسمی رقبای مختلفی پیدا کرده و عرفان و فلسفه و… در مقابل اندیشه حدیث‌گرا و فقه‌محور قرار گرفته و آن را به مبارزه دعوت می کردند.

تقریبا همه بزرگان و دانشمندان قرن ۶ و ۷ و ۸ با مساله ای بزرگ مواجه بودند؛ آیا تمدن اسلامی در حال سقوط است؟ ما باید چه واکنشی به این سقوط تاریخی داشته باشیم؟ علمایی که جهان خود را در لبه پرتگاه می دیدند چند دسته شدند. گروهی مانند سعدی شیرازی «سنت‌گرا» شده و سعی در احیای اخلاق، سیاست و فکر قرون ۳ الی ۶ هجری داشتند (اینجا بخوانید). گروهی مانند ابن تیمیه «سلفی» شده و تنها راه نجات را نابودی میراث عباسی و بازگشت به باورها و سنت صدر اسلام می دانستند. گروهی مانند ابن خلدون سعی کردند از طریق علم «عمران» با این مساله مواجه شده و به این پرسش پاسخ دهند که چرا تمدن پانصد ساله اسلامی در حال نابودی است؟ در مقابل این سه گروه، گروهی از دانشمندان مسلکی دیگر برگزیدند. آنها به تغییر اجتماعی رخ داده «آری» گفتند و از آن استقبال کردند. خواجه نصیرالدین طوسی سردمدار این تفکر و رویکرد است. او بر خلاف سعدی برای مرگ خلیفه عباسی مرثیه نسرود و به چرایی نابودی عصر اسلامی نپرداخت. او تغییر رخ داده را ضروری دید و سعی کرد با این تغییر اجتماعی همراه شود.

پروژه بزرگ خواجه نصیر؛ ساخت تمدنی اسلامی با حذف اعراب عباسی

برای فهم رویکرد خواجه نصیر باید دیدگاه او را نسبت به خلافت عباسی فهمید. خواجه نصیر در سال ۵۷۹ هجری در طوس به دنیا آمد. پدرش از علمای شیعه اثنی عشری شهر طوس بود. خود او نیز در کودکی و نوجوانی تحت هدایت پدر و دایی اش تعالیم شیعه را فراگرفت. در جوانی به بغداد رفت اما با درباریان خلافت عباسی درگیر شد و با خشم و کینه نسبت به خلافت عباسی به خراسان بازگشت. در آنجا با اسماعیلیه آشنا شد و به قهستان رفت. او حدود ۲۶ سال در قلعه های اسماعیلیه به سر برد. در آنجا به کیش شیعه هفت امامی علاقه مند شد، اما همزمان نسبت به خلافت عباسی بغض شدیدی پیدا کرد. او معتقد بود عباسیان غاصب هستند و ایران و شهرهای بزرگ جهان را تصاحب کرده اند، به همین دلیل، باید از نابودی آنان استقبال کرد و آثار فکری و فرهنگی و سیاسی آنان را زدود. به همین دلیل، سعی کرد مانند اسماعیلیه با عباسیان بجنگد و آنان را در چند جبهه شکست دهد. زمانی که زوال بغداد و خلافت عباسی بر همگان عیان شد، خواجه نصیر کار خود را در چند جبهه آغاز کرد و سعی کرد تمدنی جدید را پایه گذاری کرده و جایگزین عباسیان کند. این فعالیت ها و جبهه های فکری و علمی بدین قرار هستند:

الف. سیاسی

جنجالی ترین فعالیت خواجه نصیر در طول حیاتش پروژه سیاسی او است. او با قدرت به خلافت عباسی «نه» گفت. در ابتدا سعی کرد مانند اسلافش از طریق فعالیت نظامی – سیاسیِ اسماعیلیه با عباسیان مبارزه کند اما وقتی دید قدرت اسماعیلیه نیز رو به زوال است، به مهاجمان جدید یعنی مغولان روی آورد. زمانی که هلاکوخان مغول با لشکری بی شمار به سمت الموت حرکت کرد و مرکز حکومت اسماعیلیه را نابود کرد، خواجه نصیر مشتاقانه این تغییر را پذیرفت، نزد خان مغول رفت و با نشان دادن علم و حکمتش توانست وزیر او شود. خواجه نصیر گمان داشت از طریق مغولان می تواند به حکومت اعراب و خلافت عباسی پایان دهد و این مساله به خودی خود باعث ایجاد تمدنی جدید و زدودن افکار پوسیده عباسی از جامعه اسلامی، به خصوص ایران می شود. خواجه نصیر گمان داشت می تواند مغولان را تابع خود کرده و بدین ترتیب، جهانی نو بسازد. او می دانست قدرت نظامی و معنوی عباسیان مانع از ایجاد افکاری نو در جامعه شده و استقلال سیاسی و فکری ایران را بر باد داده و به جهان اسلام هم آسیب زده است. به همین دلیل، هلاکوخان را تشویق کرد که به بغداد حمله و خلافت عباسی را نابود کند. هلاکوخان به تشویق خواجه نصیر به بغداد حمله کرد و آخرین خلیفه عباسی را کشت و به حکومت ۵۰۰ ساله بنی عباس پایان داد.

ب. مذهبی – فقهی

خواجه نصیرالدین طوسی تلاش داشت نوعی «اصلاحات مذهبی» نیز در ایران و جهان اسلام ایجاد کند. او بعد از خروج از قلاع اسماعیلی مجددا پیرو شیعه اثنی عشری شد و سعی کرد این مذهب را جایگزین مذهب تسنن کند. او از نابودی خلافت عباسی سنی مذهب استفاده کرد و سعی کرد امپراتوری مغولان شیعه را پایه گذاری کند. اگرچه او نتوانست به طور کامل به هدف خود برسد اما نتیجه فعالیتش شکل گیری بنیان های فقهی، شرعی و مذهبی شیعه بود. از طریق فعالیت خواجه نصیر، مدارس علمیه شیعه در قم و بغداد و نیشابور و … رونق گرفتند، علمای بزرگ شیعه در جبل عامل و آسیای صغیر (در غرب) و ایران (در شرق) به هم متصل شدند و شیعه به عنوان مذهبی مستقل از تسنن، تا حدودی شکل گرفت.

ج. کلامی

خواجه نصیرالدین طوسی سعی کرد «کلام» شیعه را بازسازی کند. او می دانست «کلام» قلب یک مذهب است و یک مذهب بدون کلام مستحکم، از هم می پاشد. خواجه تلاش کرد کلام شیعه را «عقلی» کند و از این طریق، مذهبی فلسفی و عقلی که مطابق علم و حکمت است، بپرورد. در واقع، می توان او را یکی از اولین منادیان «مذهب عقلانی» در عالم شیعه دانست. خواجه نصیر در کتاب «تجرید الاعتقاد» اصول کلامی شیعه را بیان کرده است. او در این کتاب، سخت تحت تاثیر فلسفه مشایی ابن سینا است و سعی دارد این گرایش عقلانی و استدلالی را وارد کلام شیعه کند. او همزمان، از کلام معتزلی ابوالحسین بصری و بخشی از کلام استدلالی فخر رازی تاثیر گرفته است. در مقابل، سعی دارد کلام اشعری و به خصوص دیدگاه های ضد فلسفی غزالی را نقد کرده و آن را از کلام جدید خود خارج سازد.

د. اخلاقی و اجتماعی

خواجه نصیر بر خلاف سعدی که در گلستان و بوستان، سعی دارد اخلاق سنتی عصر ۵۰۰ ساله اسلامی را احیاء کند، تلاش می کند اخلاقی نو بسازد. او در کتاب «اخلاق ناصری» اخلاقی فلسفی و عقلی ارائه می دهد که متفاوت از ظواهر شرعی و فقهی بوده اما با روح مذهب در تضاد و تقابل نیست. او سعی دارد اخلاق فلسفی ارسطو و افلاطون را با احکام شرعی جمع کند و یک «دستور» برای طریق زیست عقلانی تدوین کند. پروژه او همانند پروژه فارابی و ابن میمون یهودی است. تفاوت بزرگ خواجه با فیلسوفان اخلاق مسلمان و یهودی این است که او اثر اخلاقی خود را به زبان فارسی نوشته و سعی دارد این زبان را به عنوان زبان حکمت عملی جدید ارائه دهد.

 پروژه خواجه نصیر شکست خورد؟

پروژه خواجه نصیرالدین طوسی با وجود بلندپروازی قابل توجه و وسعت علم و توان او و پیروانش، تا حدی شکست خورد. بسیاری از جمله مرحوم جواد طباطبایی معتقدند بزرگترین ضعف او درک نسبتا پایینش از ساختار سیاسی ایران و جهان بود. او گمان داشت جایگزینی مغولان به جای اعراب عباسی می تواند به آزادی ایران بینجامد اما این اتفاق نیفتاد. او مغولان را احمق تر از آن می دانست که بتوانند اراده خود را بر ایرانیان یا مسلمانان سایر مناطق اعمال کنند اما استدلال او غلط از آب درآمد. ورود مغولان به ایران فاجعه آفرید. هلاکوخان و ایلخانان کشتاری وسیع راه انداختند. بعد از آنها نیز ماجرا به پایان نرسید. تیمور لنگ ایران را ویران کرد و چنان ضربه ای بر پیکر ایران وارد شد که تا مدت ها نتوانست راست بایستد.

به دلیل کنش سیاسی اشتباه خواجه نصیر، پروژه فکری – مذهبی او نیز نتوانست به مقصود و مقصد برسد. او می خواست کلام شیعی به طور کامل «عقلی» و فلسفی شود اما فترت اجتماعی مانع از تحقق این هدف شد. جامعه علمی و مذهبی ایران در قرن ۸ و ۹ و ۱۰ به عرفان و صوفی گری پناه برد و کلام شیعه نیز بیش از ابن سینا از ابن عربی تاثیر پذیرفت. از آن سو، اخلاق عقل گرای خواجه نیز نتوانست نفوذ یابد و به سرعت فراموش شد و جای خود را به اخلاق باطنی صوفیانه و رازورزی عارفانه داد. از آن سو، خرافه، جهل، جادو و طلسم و … به شدت در جامعه نفوذ یافت و گلوی فلسفه و عقل و علم را فشرد و پروژه عظیم فکری – سیاسی خواجه را به زمین زد.

با این حال، خواجه نصیرالدین طوسی توانست در برخی زمینه ها پیروز شود. با تلاش او، ایران آماده پذیرش مذهب شیعه شد، کلام خلافت‌محور از ایران رخت بربست و از سمت دیگر، جامعه آرام آرام آماده پذیرش ساختار سیاسی جدیدی شد که در عصر صفویه شاهدش هستیم.

این مطالب را نیز ببینید!

انقلاب اسلامی ایران چگونه به پیروزی رسید؟

از سال ۴۲ تا ۵۷، اجتماعات بسیاری توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.