صفحه اصلی / اجتماعی / ماجرای عجیب جنگ دشمن جومونگ با ایران/ شکست سنگین چین از ایران اشکانی چگونه رقم خورد؟

ماجرای عجیب جنگ دشمن جومونگ با ایران/ شکست سنگین چین از ایران اشکانی چگونه رقم خورد؟

به گزارش خبر فوری، امروز سالروز جنگ امپراتور وادی، امپراتور بزرگ چین، از سلسله هان با امپراتوری ایران در عصر اشکانیان است. شاید عجیب به نظر بیاید که امپراتوری هان که معمولا نامش با سریال جومونگ و افسانه سه برادر گره خورده، با ایران عصر اشکانی جنگیده باشد اما این اتفاق در  سال ۱۰۲ میلادی به وقوع پیوست.

جنگ بزرگ امپراتوری هان و اشکانیان

در سده نخست و دوم میلادی امپراتوری هان که توانسته بود بیشتر مناطق چین را به تصرف خود درآورده و نفوذ خود را به کره، مغولستان و تبت نیز گسترش دهد، شروع به توسعه اراضی خود در ماوراءالنهر و آسیای میانه کرد. در آن زمان ماوراءالنهر محل حضور قبایل غالبا ترک تبار بود که اگرچه جنگجو بودند اما اتحاد نداشتند و به راحتی خراجگذار امپراتوران شرق و غرب می شدند. چین عصر هان از این فرصت استفاده کرد و به این مناطق لشگر کشید و توانست شهرهای ماوراءالنهر و ترکستان را خراجگذار خود کند. از آن سو، امپراتوری اشکانی نیز شروع به توسعه نفوذ و اراضی خود در شرق کرده و مناطق تحت سلطه خود را تا نزدیکی بلخ پیش برد.

مرز غربی بلخ محل اتصال دو امپراتوری ایران اشکانی و چین عصر هان بود. به همین دلیل، به زودی به محل درگیری دو امپراتوری بدل گشت. امپراتور وادی، امپراتور هان، که مدت ها منتظر هجوم به بلخ و اراضی وسیع تحت تسلط ایران در ماوراءالنهر به طمع در اختیار گرفتن اسب های تیز و سریع و نیز سواران چابک این منطقه، بود از فرصت جنگ میان اشکانیان و رومیان استفاده کرد و در فوریه سال ۱۰۲ میلادی به بلخ و سمرقند حمله کرد.

اما نتیجه جنگ اصلا به نفع چین نبود. سواره نظام اشکانی در میانه راه خجند به سمرقند کمین کرده و به ۵۰ هزار سرباز ارتش چین حمله کرده و همه را تار و مار کردند. در اثر این ضد حمله چند هزار سرباز کشته و مابقی نیز اسیر شدند.

خبر این حمله به مجلس مهستان (مجلس اعلای امپراتوری اشکانی) رسید. با تصمیم سران امپراتوری اشکانی، قرار بر این شد که به چین سخت گرفته نشود، چرا که ایران در آن زمان مشغول جنگ سخت با روم بود و نمی توانست همزمان با دو همسایه قدرتمند مبارزه کند. بر اساس تصمیم سران کشور، قرار شد اسبان تیز دشت های ماوراءالنهر به امپراتور (یا به اصطلاح ایرانیان آن زمان، خاقان) چین فروخته شده و در ازای این خرید، اسرای چین نیز آزاد شوند. امپراتور وادی این پیشنهاد را پذیرفت اما به جای پرداخت وجه نقد به ایران ابریشم داد. بدین صورت جنگ ایران و چین به صلح ختم شد.

مروری بر رابطه پرفراز و نشیب ایران و چین باستان

رابطه ایران و چین در عصر اشکانی و ساسانی بسیار مهم و قابل اعتناء بوده است. مشهور است که «لیو بانگ» با نام مشهور «گائو زو» که نخستین امپراتور سلسله هان بود و مردی حکیم و عاقل و دانشمند به شمار می رفت، در نخستین سال های امپراتوری متوجه ایران اشکانی شد. او نامه ای به اردوان سوم، پادشاه وقت ایران نوشت و از او خواست که با چین متحد شود و دست از جنگ تمام عیار با روم بردارد. لیو بانگ به اشکانیان هشدار داد که جنگ تمام عیار با روم به نفع اشکانیان نیست، چرا که حتی اگر دولت آنتیوکوس در انطاکیه از بین برود، جای او را دولت رومی – یونانی دیگری می گیرد و شرق را آسوده نخواهد گذاشت. به همین دلیل، بهتر است امپراتوران شرق یعنی لیو بانگ و اردوان در مقابل تهدید مشترک یعنی غربی ها متحد شوند.

اردوان که در آن روزگار سخت متوجه آسیای صغیر و امپراتوران رومی – یونانی آن دیار بود به نامه امپراتور چین وقعی ننهاد و ایران و چین نیز هرگز متحد نشدند. این تصمیم اردوان باعث شد در سال های بعدی میان ایران و چین نیز اختلاف پیش آید و چند جنگ در مرزهای شرقی به وقوع بپیوندد.

بعد از سقوط اشکانیان و به قدرت رسیدن ساسانیان، این جنگ ها کمتر شد. با کاهش قدرت سلسله هان و سقوطش و تقسیم چین به سه امپراتوری وی، وو، شو میزان تصادم و برخورد دو امپراتوری در ماوراءالنهر کاهش یافت. با به قدرت رسیدن سلسله تانگ در چین، برخی درگیری ها میان ساسانیان و چینی ها پیش آمد. یکی از این درگیری ها در عصر هرمز چهارم در سال ۵۸۸ میلادی به وقوع پیوست.

در این جنگ لشگر ساوه شاه، یکی از متحدان امپراتوری تانگ با ۴۰۰ هزار سرباز به بلخ حمله کرد. بهرام چوبین، فرمانده مشهور ساسانی با ۱۲ هزار سوارکار به جنگ ساوه شاه رفت و توانست با یک تدبیر نظامی خاص و نبوغ آمیز، ساوه شاه را شکست دهد (درباره این جنگ و تدبیر بهرام چوبین اینجا بخوانید).

رابطه ایران و چین در اواخر حکومت یزدگرد سوم نیز ادامه یافت. یزدگرد سوم بعد از شکست از اعراب با اندک سپاهیان و خانواده اش به سمت خراسان رفت و در آنجا از خاقان چین کمک خواست. خاقان که امیدی به پیروزی یزدگرد نداشت، سربازان اندکی به شاه داد و یزدگر نیز با همین سربازان قصد حمله مجدد به ایران را داشت اما سربازان که امیدی به پیروزی نداشتند و غالبا ایرانی نیز نبودند، در مسیر علیه یزدگرد شورش کرده و بعد هم او را به قتل رسانده و ثروت او را به غارت بردند و در آخر نیز جسد آخرین شاه ساسانی را به رودخانه انداختند.

اگرچه یزدگرد سوم کشته شد اما خاندانش تا مدت ها در مرز چین مانده و در آنجا حکومت کردند. فیروز (فرزند بزرگ یزدگرد سوم) که به هنگام قتل پدر در تخارستان بود، بعد از این واقعه خود را پادشاه ایران خواند. پس از فیروز، پسرش نرسی در ۶۷۹ میلادی همراه گروهی سرباز برای آزاد ساختن ایرانشهر به غرب رفت و در تخارستان به مدت ۳۰ سال با اعراب جنگید. در ۶۸۷ میلادی در زمان عبدالملک مروان نیز کوشش‌هایی کرد، اما نافرجام ماند. به این ترتیب در ۷۰۸ یا ۷۰۹ میلادی در زمان فرمانروایی چن‌لونگ به دربار چین بازگشت و لقب ژنرال گارد چپ را دریافت کرد (درباره فرزندان یزدگرد و حضورشان در چین اینجا بخوانید).

این مطالب را نیز ببینید!

انقلاب اسلامی ایران چگونه به پیروزی رسید؟

از سال ۴۲ تا ۵۷، اجتماعات بسیاری توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.