صفحه اصلی / آموزش عالی / «چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!


دریافت
۸ MB

دانستنی نیوز؛ گروه مجله – جواد شیخ‌الاسلامی: می‌گویند «چیزهایی که برای شما آرزو است، برای ما خاطره است». حرف آرزو که می‌شود فکر خانه و ماشین و موتور و سفر دور دنیا و اینها به میان می‌آید، اما این بار حرف آرزوهای کوچک است! آنقدر کوچک که برای دیدن‌شان باید ذره‌بین دست گرفت. دقیقاً مثل «حسن صلواتی» عکاس مشهدی که چند سالی است ذره‌بین دستش گرفته و سعی می‌کند با دوستان هنرمندش آرزوهای کوچک را از میان خانه‌های سی چهل متری حاشیه شهر پیدا کند و برای برآورده شدن آنها قدمی بردارد.

سال ۹۸ تصمیم می‌گیرد عکس‌هایش را در اینستاگرام بفروشد و با درآمد آن، آرزوی بچه‌های حاشیه مشهد را برآورده کند. چیزی نمی‌گذرد که دوستانش هم به او می‌پیوندند و کنار هم پویش «چند قطره باران» را راه می‌اندازند. صلواتی و رفقایش در همین چند سال خاطرات عجیب، شیرین و در عین حال حزن‌آوری را از کشیدن دست نوازش بر سر کودکان نیازمند و برآورده کردن آرزوهای ذره‌بینی آنها تجربه کرده‌اند؛ خاطراتی که به وقت عید غدیر و ولایت امیرالمومنین، سرمشق مهربانی با کودکان و یتیمان شنیدنی‌تر و خواندنی‌تر است:

«نیمه ماه مبارک رمضان و تولد امام حسن مجتبی (ع) بود. به بچه‌های محروم حاشیه مشهد گفتیم فکر کنید امام حسن (ع) می‌خواهد چند آرزوی شما را برآورده کند. چه آرزوهایی دارید؟ بچه‌ها که آرزوهایشان را نوشتند، شاخ درآوردیم! آرزو یک‌بار چیپس و پفک! آرزوی پیتزا و پاستیل! آرزوی کاپوچینو! همان موقع فهمیدم بعضی آرزوها آنقدر کوچک‌اند که باید به سختی دنبال‌شان بگردی. ما هم یک دست دوربین و دست دیگر ذره‌بین گرفتیم تا آرزوهای کوچک بچه‌ها را پیدا و برآورده کنیم».

اولین باری که چند قطره باران بارید…

نوروز چند سال قبل به این فکر افتادم کاری را شروع کنم که هم عکس‌هایم دیده شود، هم در کنارش یک اتفاق خوب بیفتد. اول می‌خواستم نمایشگاه عکس برپا کنم، ولی دیدم کلیشه‌ای شده است. تصمیم گرفتم کاری انجام با ارزش افزوده انجام دهم. تا اینکه یک روز موقع رانندگی با خودم گفتم چرا عکس‌هایم را در صفحه خودم نفروشم؟ این شد که عکس‌ها را در صفحه خودم منتشر کردن و به مخاطبین گفتم سود حاصل از فروش عکس‌ها برای بچه‌های حاشیه شهر هزینه می‌شود.

عکس‌هایی که احساس می‌کردم حاضرند برای آن هزینه کنند را منتشر کردم؛ البته با قیمت پایین تا همه به راحتی بتوانند خرید کنند. قصدم این بود که هرطور شده مخاطب را با طرح همراه کنم. سال اول حدود ۲۵ قاب فروختم و تقریباً دو سه میلیون تومان جمع شد. تعدادی کادو خریدم و به واسطه فعالان اجتماعی که می‌شناختم کادوها را به دست بچه‌های نیازمند رساندیم. این اولین سالی بود که چند قطره باران شروع شد.

اندک اندک جمع مستان می‌رسند

سال بعد دو سه نفر از دوستان پیشنهاد همراهی دادند. وقتی حمایت دیگر عکاس‌ها را دیدم، یک صفحه به نام «چند قطره باران» راه انداختم و قرار شد با افراد بیشتری کار را ادامه دهیم. سال سوم مشارکت‌ها بیشتر شد و تصمیم گرفتیم فراخوان بدهیم. از عکاس‌های مشهدی خواستیم عکس‌هایشان را بفرستند تا در این پویش استفاده کنیم. هیأت انتخاب گذاشتیم و از بین عکس‌هایی که ارسال می‌شد عکس‌های برتر را در صفحه بارگذاری می‌کردیم. از اینجا کار قوت بیشتری گرفت و آن سال حدود سی چهل عکاس با پویش همراهی کردند.

سال چهارم قرار شد هر عکاسی که دوست دارد با «چند قطره باران»، ما نیز به مخاطبان صفحه خود عکاس‌ها را معرفی می‌کردیم تا اگر دوست داشتند عکس‌ها را از صفحه خود عکاس‌ها انتخاب و تهیه کنند. همین باعث شد دایره مخاطبین ما را گسترده‌تر شود. عکاس‌ها آثار متنوعی را عرضه می‌کردند و مخاطبین هم دست بازتری در انتخاب داشتند.

سال چهارم عکاس‌هایی داشتیم که از ترکیه، تهران، بوشهر و دیگر شهرهای کشور در طرح ما مشارکت کردند. حتی کسانی بودند که از خارج کشور از ما عکس خریدند. مثلاً یک نفر ده تا عکس خرید و گفت «لازم نیست عکس‌ها را برای من بفرستید؛ آنها را بگذارید توی هدایا و به بچه‌ها هدیه بدهید. شاید به واسطه این عکس‌ها آنها هم به عکاسی علاقه‌مند شدند».

از شله تا پیتزا!

حالا بعد از چند سال صفحه «چند قطره باران» تبدیل به یک گالری دائم شده است. با هر فراخوان مخاطبان، از عکس‌های صفحه انتخاب می‌کنند و ما سریع آن را چاپ می‌کنیم و به دستشان می‌رسانیم. حالا ممکن است یک عکس را ده نفر بخرند! مثلاً از عکس‌های حرم، نجف، کربلا، طبیعت و بعضی از عکس‌های هنری چند بار چاپ و فروخته می‌شود. البته عکس‌های حرم بیشتر از همه مورد استقبال قرار می‌گیرند.

یک بار یک نفر یک عکس را ۷ میلیون تومان خرید! آن هم عکسی که شاید کسی انتظار نداشت با این قیمت خریده شود؛ یک عکس هنری که از چشم بود.

وقتی استقبال را دیدیم، تصمیم گرفتیم در کنار فروش آثار هنری، از مردم و هنرمندان کمک جمع کنیم. نیمه ماه مبارک، عید غدیر و نیمه شعبان از مناسبت‌هایی بود که به تاریخ‌های فراخوان اضافه شدند. در این فراخوان‌ها نیاز نبود کسی عکس بخرد؛ بلکه مشارکتی بود و هرکس می‌توانست به اندازه توانش برای ما پول واریز کند تا با آن به مناطق محروم کمک کنیم و برای مثال غذا بپزیم.

سعی کردیم در این برنامه‌ها سراغ نذری‌های خاص برویم؛ از ساندویچ کالباس بگیرید تا ماکارونی و پیتزا و شُله! مثلاً یک سال در نیمه ماه مبارک یک دیگ شُله مشهدی زدیم. پارسال عید غدیر فراخوان ماکارونی دادیم که ۵۸ میلیون پول جمع شد و با آن دو هزار و ششصد پرس ماکارونی توزیع کردیم. عید غدیر دو سال پیش فراخوان پیتزا دادیم و قصد داشتیم ۱۱۰ پیتزا بدهیم، ولی هزینه ۴۲۸ پیتزا جمع شد. ماه رمضان امسال شُله پخش کردیم و رمضان دو سال پیش هم ساندویچ کالباس!

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!

حسرت یک پر پیتزا…

برای عید غدیر امسال فراخوان پیتزا زده‌ایم. ما وقتی دلمان هوس پیتزا می‌کند تلفن می‌زنیم و سفارش می‌دهیم، ولی خیلی از این خانواده‌ها شاید برای یک پرس پیتزا ماه‌ها و سال‌ها حسرت می‌خورند؛ نمی‌توانند پیتزا بخرند! این بچه‌ها هر روز در تلویزیون و تبلیغات و سطح شهر می‌بینند که دیگران پیتزا می‌خورند، ولی پدر و مادرشان نمی‌توانند برای هر پیتزا ۱۵۰ هزار تومان پول خرج کنند. خلاصه که حسرت خوردن یک پیتزا به دلشان می‌ماند. به خاطر همین این غذا را انتخاب کردیم.

یکشنبه گذشته فراخوان دادیم. تا همین لحظه که صحبت می‌کنیم نزدیک به ۴۵ میلیون تومان جمع شده است. نیت ما خرید ۱۱۰ تا پیتزا بود ولی با این استقبال احتمالاً حدود ۶۰۰ تا پیتزا تهیه و توزیع کنیم. با یکی از بهترین پیتزافروشی‌هایی مشهد صحبت کرده‌ایم و این عزیزان فقط پول مواد پیتزا را از ما می‌گیرند، بدون اینکه از ما سود بگیرند. اکثراً وقتی می‌فهمند که کار خیریه است، مشارکت می‌کنند.

عکس و فیلم ممنوع است!

اصرار داریم از مراحل توزیع لباس و اسباب‌بازی و غذا بین خانواده‌ها هیچ عکس و فیلمی نگیریم. حفظ کرامت خانواده‌ها و بچه‌ها برای پویش «چند قطره باران» اهمیت زیادی دارد. سعی می‌کنیم طوری اسباب‌بازی و لباس‌ها را توزیع کنیم که پدر و مادرها خودشان بسته‌ها را به بچه‌ها تحویل بدهند. ادعای حل مشکل اقتصادی این خانواده‌ها را نداریم، اما همین که برای لحظه‌ای بر لب آنها لبخند بنشانیم یا مانع شرمندگی پدر و مادرها شویم، اتفاق بزرگی است.

می‌خواهیم سال‌های پیش رو با حمایت از استعدادهای ویژه، کمک کنیم که بچه‌ها در مسیری که دوست دارند تحصیل یا کار کنند. بعضی از این بچه‌ها در رشته یا هنر خاصی استعداد دارند و ما بنا داریم از آنها حمایت کنیم.

حمایت از کسب و کار این خانواده‌ها هم از برنامه‌های آتی پویش «چند قطره باران» است. می‌خواهیم با همراهی عکاس‌ها از کسب و کار این خانواده‌ها و زن‌های سرپرست خانوار حمایت کنیم و با عکسی از کارشان و تبلیغ آنها، شرایط شغل‌شان را بهبود بخشیم. عکاس‌های ما در کنار این خانواده‌ها قرار می‌گیرند و در بازاریابی و روایت کسب و کارشان به آنها کمک می‌کنند.

«چند قطره باران» بر گونه آرزوهای کوچک/ پیتزای مهربانی بدون عکس!

راهی که کاش همه‌مان برویم…

یکی از اهداف من در این طرح این است که همه خودشان را مؤثر بدانند. این فعالیت‌ها متکی به یک فرد و یک پویش نیست.

«چند قطره باران» تا همین امروز باعث شده است دوستان هنرمند دیگر هم از آن الگو یا انگیزه بگیرند و با فروش آثارشان به کارهای خیریه کمک کنند. مثلاً هم‌زمان با زلزله خوی یکی از دوستان عکاس آمد و گفت می‌خواهم عکس‌هایم را برای کمک به زلزله‌زدگان خوی بفروشم! «سید مهدی میری» نقاش و گرافیست مشهدی، یکی از نقاشی‌هایش را برای مردم زلزله‌زده به فروش گذاشت و مورد استقبال قرار گرفت. این موضوع به عکاس و نقاش محدود نیست! نویسنده می‌تواند تعدادی از کتاب‌هایش را با نیت کمک به خانواده‌های نیازمند بفروشد یا حتی تعدادی از کتاب‌هایش را به این خانواده‌ها اهدا کند.

باعث خوشحالی است که این طرح به دوستان دیگر هم انگیزه داده و هرکسی می‌تواند با هنرش این مسیر را ادامه دهد. ما هم دوست داریم کار را با ایده‌های بیشتری ادامه بدهیم. یعنی دوست داریم هر سال اتفاقات تازه‌ای بیفتد و کار گسترش پیدا کند. دوست داریم خیریه را ثبت کنیم و ساز و کار بهتری به طرح بدهیم. ولی برایمان این مهم است که این حالت مردمی را از دست ندهیم. امیدوارم با همدلی و همراهی هنرمندان، در عید غدیر بتوانیم لبخندی بر لب خانواده‌های نیازمند بیاوریم.

این مطالب را نیز ببینید!

انقلاب اسلامی ایران چگونه به پیروزی رسید؟

از سال ۴۲ تا ۵۷، اجتماعات بسیاری توسط رژیم پهلوی به خاک و خون کشیده …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.